ويژگيهاي حقوق اساسي:
1- جامعه سياسي از فرمانروايان و فرمانبردان تشكيل شده است و حقوق اساسي علمي است كه اختصاصاً به روابط سياسي بين اين دو گروه ميپردازد.
2- جامعه سياسي پيشرفتهترين جوامع است كه مشخصة آن وجود قدرت ناب سياسي است.
3- قدرت در جامعه يا مستقيماً توسط فرمانروايان (زور شمشير) يا از طريق سازمانها يا نهادهاي اجتماعي از طريق قانون و مقررات اعمال ميشود.
4- جامعه سرير قدرت است و عواملي چون نظم عمومي، مصلحت و سود عامه قدرت را از حالت شخصي خارج و به نهاد سياسي ميسپارد.
5- قدرت يعني در اختيار داشتن وسايل و ابزاري كه به وسيله آنها بتوان در جامعه تأثير گذاشت.
6- جامعه سياسي و قدرت سياسي دو مفهوم توأمان هستند.
7- شرايط تشكيل جامعه سياسي:
الف) احساس تعلق به اعضاء
ب) ايجاد يكپارچگي و استقلال در برابر دنياي خارج
ج) وجود قدرت سياسي
د) وجود نهادها و سازمانهاي اجتماعي
هـ) وجود نظم هنجاري حقوقي.
8- جامعه سياسي سه خصوصيت مهم دارد:
الف) فراگير و كلي است.
ب) خصلت الزامي دارد.
ج) قدرت در جامعه سياسي قاهرانه عمل ميكند.
نكته: اقتدارگرايي ويژگي قدرت سياسي است.
نكته: جامعه سياسي خاستگاه و مقرّ قدرت سياسي است.
9- قدرت سياسي نوع ويژهاي از قدرت است كه نهادبندي شده و از خلال دستگاهها و سازمانها تجلي مييابد.
10- قدرت تا زماني كه از زور استفاده ميكند موقتي و ناپايدار است اما زماني كه از طريق نهادهاي جامعه حقانيت يا پذيرش اجتماعي به دست آورد آن موقع وضعيت موقت آن تبديل به استقرار نهايي ميشود.
11- حقوق و قدرت روابطي با يكديگر دارند:
الف) حقوق، قدرت را حقاني ميكند به اين معنا كه قدرت گاهي قانوني است ليكن حقاني نيست. قدرت حقاني يعني اينكه با هنجارهاي جامعه همخواني داشته باشد و اين از طريق حقوق امكانپذير است.
ب) حقوق ابزاري در اختيار قدرت است يعني قدرت در وصول به خواستههاي خود از حقوق استفاده ميكند.
ج) حقوق وسيلهاي است براي حمايت عليه قدرت است يعني خود حقوق قواعد محدوديتزايي را براي قدرت ايجاد ميكند مثل اعلام محدوديت براي دورة بازداشت.
د) حقوق قدرت را نهادينه و سازمانبندي ميكند كه اين از طريق وضع قوانين اساسي و عادي است كه مهمترين آنها قانون اساسي است.
12- حقوق اساسي از زمرة حقوق عمومي و داخلي است.
13- طبق نظرية موضوعي، موضوع اصلي حقوق اساسي اول جامعه سپس فرد است و طبق نظريه اندامي، حقوق اساسي روابط ميان فرمانروايان و فرمانبرداران را بازرسي ميكند.
14- طبق نظرية مادي در حقوق اساسي سود عامه بر سود خاص تسلط دارد.
15- طبق نظرية شكلي حقوق اساسي بيشتر قواعدش آمره است و طبق نظريه سلسله مراتب، حقوق اساسي چون جزئي از حقوق عمومي است پس نسبت به حقوق خصوصي از اولويت بيشتري برخوردار است و طبق نظريه پويايي حقوق اساسي ايستا نيست بلكه پويا و متحرك است.
نكته: موضوع حقوق اساسي تركيبي است از همه نظريات فوق به عبارت ديگر موضوع حقوق اساسي عبارت از بررسي پديدههاي نهادينه شده سياسي با شيوههاي حقوقي. پس موضوع حقوق اساسي عبارت است از دولت، رژيم سياسي، ساختار حكومتي، روابط قوا، انتخابات و همچنين حقوق فردي و آزاديهاي عمومي.