دلالت و اقسام آن:

چنانكه گفته شد همين كه لفظي گفته مي‌شود معناي آن به ذهن انسان خطور مي‌كند يعني يك نوع علاقه، ارتباط يا پيوستگي بين لفظ (دال يا دليل) و معناي آن (مدلول) كه در علم اصول به آن دلالت اطلاق مي‌گردد.

از انواع دلالت مي‌توان به دلالت لمّي (پي بردن به معلول از طريق علت)، دلالت انّي (پي بردن به علت از طريق معلول)، دلالت عقلي (وجود رابطه عقلي و ذاتي بين دليل و مدلول) و نهايتاً دلالت و منعي (وجود رابطه وضعي و اعتباري بين دليل و مدلول) كه مورد بحث مي‌باشد كه به دو دسته غيرلفظي (وجود رابطه اعتباري بين علائم و مدلولشان) و لفظي (دلالت الفاظ بر معاني) تقسيم مي‌گردند:

دلالت وضعي لفظي خود بر سه دسته مي‌باشد:

دلالت مطابقي: دلالت لفظ بر تمام معنايش، مانند تعهد بايع بر تسليم مبيع كه لفظ مبيع دلالت بر كل مبيع دارد.

دلالت تضمني: دلالت لفظ بر جزئي از معنايش،

دلالت التزامي: دلالت لفظ بر لوازم وجودي عرفي معنايش، به طوري كه اگرچه ظاهراً دلالت لفظ بر خارج از معنايش است وليكن در ذهن علقه و ملازمه‌اي بين معنا و آن معنا برقرار شود. چنانكه در صورت شنيدن لفظ، آن معناي ملزوم به ذهن خطور مي‌كند. كه بر سه دسته است:

الف) دلالت اقتضاء:

هر گاه در يك جمله، صدق و صحتش در گروي (مقتضي و مستلزم) به تقدير گرفتن كلمه‌اي باشد به عبارت درستي آن جمله اقتضاء آن را دارد كه لفظي در تقدير باشد مانند حكم مادة 821 ق.م «حق شفعه فوري است» كه بنابر دلالت اقتضاء مي‌توان گفت كه لفظ اجراي قبل از حق به تقدير گرفته شده است.

 

دلالت تنبيه (ايماء):

اگر حكمي داراي قيدي باشد كه آن قيد علت حكم است، آن دلالت را دلالت تنبيه يا ايماء گويند مانند رابطه عليت بين لعان و حكم مبني بر عدم ارث (م 882 ق.م)، رابطه عليت بين فقدان سبب و بطلان ضمان 0م 691 ق.م).

 

دلالت اشاره:

هنگامي كه خود كلام، ملازم با امري باشد كه اگرچه مقصود متكلم نيست وليكن به حكم عقل و با دقت از قرار دادن كلام‌هاي متكلم در كنار هم قابل استنتاج است را دلالت اشاره گويند مانند ...